Zbody class="rtl home blog" style="background-position: 0px -710px;" onclick="location.href='http://www.shirazchat.org/'">
شیراز چت , شیراز چت , چتروم شیراز ,چت شیراز , شیرازچت , چت , چت روم دوست دختر و دوست پسر
.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت
سلام.من تو این فکرم که به خاطر دوست پسر و دوست دختر بازی به هرکاری دست میزنند‏!‏البته بد نیستا...نظر بدید لطفا



:: بازدید از این مطلب : 93
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
دوستیابی : لطفا برای شرکت در دوستیابی ما ، در قسمت نظر دهید،اسم و فامیل و شهر و شماره موبایل و توضیحی در مورد خودتون بنویسید.



:: بازدید از این مطلب : 99
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
دانلود nimbuzz

دانلود نرم افزار چت نیم باز برای گوشی های جاوا و اموزش استفاده از ان و لوگین شدن در نیم باز

دوستان حتما دانلود کنید ...

مسنجر جدید نیمباز-برای دانلود برید ادامه مطلب ..............



:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
دوستان من جدیدا چت نیمباز میرم .اگه خواستید بیایید.

این دو سایت هم در زمینه هک نیمباز فعالیت میکنند .

www.mobileruz.blogfa.com موبایل روز

www.taknimbuzz.blogfa.com تک نیمباز

خیلی از سایتشون خوشم اومد .شما برید دیدن بکنید .

مرسی متانا



:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
انجمن نیمباز گرگان ساخته شد .

طرفداران موبایل روز و تک نیمباز میتوانند با عضویت در انجمن نیمباز گرگان پست های مربوط به بخش های خود را ایجاد کنند .

به کسانی که در تالار نیمباز فعال تر باشه و پست های مفید بیشتری رو ایجاد کنه مدیریت بخش دلخواه انجمن به او اعطا خواهد شد .

پس هر چه سریعتر در انمن نیمباز ما عضو شوید ...

مدیر کل انجمن : mahdi1375

صفحه ی عضویت در انجمن : http://nimbuzz-gorgan.r98.ir/Forum/Register

صفحه ی اصلی انجمن : http://nimbuzz-gorgan.r98.ir/Forum

دوستان من هم اونجا عضو هستم ...شما هم سریعتر عضو بشید ... قربونتون



:: بازدید از این مطلب : 106
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
نکن های پسرونه در طول عمرشون

1- شش سال اوّل زندگی

• گریه نکن


• شیطونی نکن


• دست تو دماغت نکن


• تو شلوارت پی‌ پی نکن


• مامانت رو اذیّت نکن


• روی دیوار نقاشی نکن


• انگشتت رو تو پریز برق نکن


• دمپایی بابا رو پات نکن


• به خورشید نگاه نکن


• شب ها تو جات جیش نکن


• تو کمد مامان فضولی نکن
• با اون پسر بی ‌تربیته بازی نکن


• اسباب‌ بازی‌ ها رو تو دهنت نکن
• زیر دامن شمسی خانوم رو نگاه نکن


• دماغت رو تو لوله جاروبرقی نکن

2- دوره دبستان

• موقع رفتن به مدرسه دیر نکن


• پات رو تو جامیزی نکن
• ورق های دفترت رو پاره نکن


• مدادت رو تو دهنت نکن


• به دختر های مدرسه بغلی نگاه نکن


• تخته پاک ‌کن رو خیس نکن


• حیاط مدرسه رو کثیف نکن


• با دختر های شمسی خانوم آمپول بازی نکن


• دست تو کیف بغل دستیت نکن


• تخته ‌سیاه رو خط‌ خطی نکن


• گچ رو پرت نکن


• تو راهرو سرو صدا نکن


• تو کلاس پچ ‌پچ نکن


• ATARI بازی نکن

3- دوره راهنمایی

• ترقّه بازی نکن


• SEGA بازی نکن


• جا های بد بد فیلم ها رو نگاه نکن


• موقع برگشتن از مدرسه دیر نکن


• تو کوچه فوتبال بازی نکن


• دست تو جیبت نکن


• با مامانت کل ‌کل نکن


• تو کلاس صحبت نکن


• بعد از ظهر سروصدا نکن


• با دختر شمسی خانوم منچ بازی نکن


• اتاقت رو شلوغ نکن


• روی میز بابات کتاب هات رو ولو نکن


• عکس لختی تماشا نکن
• با بچّه ‌های بی ‌ادب رفت و آمد نکن


• جرّ و بحث نکن

4- دوره دبیرستان

• با کامپیوتر بازی نکن


• تقلّب نکن


• با دوستات موتورسواری نکن


• عصر ها دیر نکن


• با دختر شمسی خانوم صحبت نکن
• با بابات دعوا نکن


• تو کلاس معلّم تون رو مسخره نکن


• تو خیابون دنبال دختر ها نکن


• مردم‌ آزاری نکن


• نصف شب سرو صدا نکن


• وقتت رو با مجله تلف نکن


• چشم ‌چرونی نکن

5- دوره دانشگاه

• رشته ‌ای رو که دوست داری انتخاب نکن


• ?? ساعته چت نکن


• سر کلاس درس غیبت نکن


• با دختر شمسی‌ خانوم دل و قلوه ردّ و بدل نکن


• خیابون‌ ها رو متر نکن


• تو سیاست دخالت نکن


• با دختر های مردم هر کاری دلت خواست نکن


• شب برای شام دیر نکن


• با مأمور پلیس کل ‌کل نکن


• چراغ قرمز رو عشقی رد نکن


• موبایلت رو Reject نکن


• حذف پزشکی نکن


• آستین کوتاه تنت نکن


• همه رو دو دره نکن

6- دوره سربازی

• مو هات رو بلند نکن


• روت رو زیاد نکن


• از اوامر سرپیچی نکن


• فرار نکن
• با اسلحه شوخی نکن


• غیبت نکن


• به آینده فکر نکنمتفکر


• درگیری ایجاد نکن


• به فرمانده بی ‌احترامی نکن


• غیر از خدمت به هیچ چیز دیگری فکر نکن


• با رئیس عقیدتی جرّ و بحث نکن
• اعتراض نکن


• با دختر شمسی خانوم نامه ‌نگاری نکن


• از تلف شدن وقتت ناله نکن


• از آشپزخونه دزدی نکن

7- دوره شوهر بودن

• با زنت شوخی نکن


• زنت رو با دختر شمسی خانوم مقایسه نکن


• به زنت خیانت نکن


• تو Orkut خودت رو Single معرفی نکن


• به زن های دیگه نگاه نکن


• موبایلت رو قایم نکن


• از عکس های قبل از ازدواجت نگهداری نکن


• پولت رو خرج دوستات نکن


• رفتار دوران مجرّدی رو تکرار نکن


• غیر از زندگی مشترک به هیچ چیز فکر نکن


• ریسک نکن


• بدون اجازه زنت هیچ کاری نکن

8- دوره پدر بودن

• بچّه رو تنبیه نکن


• به بچّه بی ‌توجّهی نکن


• بچّه‌ ت رو با بچّه‌ های دیگه مقایسه نکن


• به بچّه توهین نکن


• بچّه رو از بازی منع نکن


• بچّه‌ ت رو به کتک زدن بچّه دختر شمسی خانوم تشویق نکن


• با بچّه کل‌ کل نکن


• بچّه رو محدود نکن


• بچّه رو از جنس مخالف دور نکن
• به مادر بچّه بی ‌توجّهی نکن


• بچّه رو به هیچ چیز مجبور نکن


• آزادی بچّه رو محدود نکن


• به حلال‌ زاده بودن بچّه شک نکن


• از خواست های بچّه چشم‌ پوشی نکن

9- دوره پیری

• برای بچّه‌ هات مزاحمت ایجاد نکن


• نوه‌ هات رو لوس نکن


• با پیرزن ‌های دیگه معاشرت نکن


• به خاطراتت فکر نکنخیال باطل


• پولت رو خرج نکن


• هوس جوونی نکن


• غیر از آخرتت به هیچ چیز فکر نکنمتفکر


• با زنت بی ‌وفایی نکن


• از رفتن به خانه سالمندان احساس نارضایتی نکنکلافه


• لباس شاد تنت نکن


• به بیوه شدن دختر شمسی خانوم توجّه نکنdancing


• تو وصیتنامه ، هیچکس رو فراموش نکن


• از گذشته ناله نکنافسوس


• به هر کی رسیدی ، نصیحت نکنیول


• به آینده فکر نکن

10- دوره پس از مرگ !

• حالا دیگه دوره نکن تموم شد ! حالا هر غلطی دلت می ‌خواد بکن ....

پ.ن:از اونجایی که من خیلی با ادبم چیزای بد بد وحرفای خاک بر سری رو براتون سانسور کردم

میگم این شمسی خانوما ودختراشون چه نقش پر رنگی دارن تو زندگی پسرا

باید آسیب شناسی کنم ببینم مقصر اینان یا پسرا!

متانا خانوم



:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
عشق یعنی مستی و دیوانگی 

 


         عشق یعنی با جهان بیگانگی                   عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

                            عشق


یعنی سجده ها با چشم تر

                                      عشق


یعنی سر به دار آویختن

                                                 عشق

 

در ادامه مطلب ..........



:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
 یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست

یارو نشسته کنار خیابون نوک دماغش چسبیده به زمین. دوستم میگه : معتاده؟!
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواد انعطاف بدنشو به رخ بکشه

در ادامه مطلب .....



:: بازدید از این مطلب : 92
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
سلام از اونجایی که من وقت ندارم تو این وب مطلب پست کنم ، هر دختری خواست نو این وب فعالیت کنه به شمارم بزنگه و دلیل زندگیدنش رو هم بگه ،چون موضوع وب دخترونست میگم که دختر بزنگه . این وب دارای پیج رنک ۲ گوگل هستش و روزانه بیش از ۲۰۰۰ نفر بازدید کننده داره . خودم ۴ تا وب پربازدید دارم .

دوستان من این وب رو هک کردم دختر هم نیستم . هر کی مایل به همکاری بود بزنگه .

با تشکر

۰۹۱۱۷۲۴۸۱۸۸

یا در قسمت نظرات با شماره تماس اعلام کنید . من اس میدم

 



:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.
سلام عزیزانم

به دلیل استقبال زیاد شما و ارسال کامنت های محبت آمیز شما تصمیم گرفتم سایت جدیدم رو با کمک آقا مهدی راه بندازم . موضوع سایتش هم دانلود بازی و نرم افزارهای جدید موبایل هستش  اگه طرفدار متانا هستی سایتمون رو لینک کنید دوستتتتتتتتتون دارم این سایت هر روز آپدیت میشه و با ارسال کامنت در اونجا هر نرم افزاری که نیاز دارید بگید براتون قرار میدم . طرح های زیادی هم برای این سایت در نظر گرفتیم که مثلا در آینده قراره واسش سایت انجمن اختصاصی و چت روم هم راه بندازیم

سایت تک نیمباز www.taknimbuzz.ir

وارد شوید 




:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 30 مرداد 1394
.

چون رود كه مجبور به پيمودن خويش است
آزاد و گرفتــارم، آ ز ا د و گـ ـر فـ تـ ـا ر...

رود-درکه-تهران

فاضل نظری

ت.ن: بعد از اتفاقی که برای بلاگفا و پست هایمان افتاد، دست و دلم به بودن و پست گذاشتن نمیرود. هرچند که کلی هم قبلش پست در صف و نیمه آماده داشتم. فکرش را کنید، کلی پست هایی که برایشان وقت و زمان رفته بود و مرتب شده بود، پرید. مثل وقت هایی که هارد ت با همه اطلاعات و عکس های یادگاری و ...، یکهو بسوزد اما خب، دنیا همین است، اساسش بر باد است و جای دل بستن نیست. حق بود الان هم پستی میگذاشتم که به سستی و بی بنیادی جهان و مافیها و دل نبستن ها اشاره میکرد، حالا در همین حد قبول کنید. علی الحساب گفتم به شرط ادب برای دوستانی که هنوز اینجا را دنبال میکنند، این را بگذارم.
این هم بگویم که بک آپ پست های از دست رفته پیش خودم هست اما نمیدانم چطور میشود به این بلاگفا انتقال داد و درستش کرد (اصلا میشود یا بی خیال باید شد). مدیریتش هم که جواب نمیدهد! البته فقط پست ها نیست که، همه تغییرات های این مدت اعم از موضوعات و برچسب های جدید، حتی اصلاح لینکِ عکس ها هم از دست رفته
راستی سلام
عکس برای ارتفاعات شمال تهران، درکه



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.
        سهم من از تو
        گلدانی است كوچک
        بر ميز
        و خيالی دور
        که گاه می آيد و نمی رود!

گلدان کوچک

عباس حسین نژاد
پست قبلم تغییر کرد



:: بازدید از این مطلب : 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

 

دلم می خواست

وقتی می آمدی خواب باشی

بعد من در چشم های تو نگاه می کردم وُ

خودم را می دیدم

 

می خواستم وقتی بیایی

هوا خوب باشد

شب اگر بود ماه داشته باشد

- آن هم قشنگ

وَ روز اگر بود، روزیش هم، همراه ِ خودش بود وُ

آفتاب َش ناز تابیده بود

 

وقتی می آمدی دلم می خواست

بهار شده باشد

یا پاییز یا زمستان یا..

هرچی!

 

وقتی می آمدی

دلم می خواست

بیایی...

 

*شعر از افشین صالحی

*عنوان از ؟

           "صدایم کن، بگذار تمام شود این فصل سیاه لعنتی!"



:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.
  

         تفال زدم نیمه شب به قرآن 

                                      کتابی که از وحی شیرازه دارد 

                                                                    برای دلـــــم آیه صبر آمد 

                                                                                       ولی نازنین صبر اندازه دارد                                  

+ عنوان: سلمان ساوجی



:: بازدید از این مطلب : 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

هي عهد بستي و شکستي و نشستي و

 زانو زدي با شرم گفتي داستانت را ... سر روي مُهر مِهر او بگذار! مي بيني!

سجاده ات حل مي کند در خود جهانت را

شاعر : زهرا بشری موحد 

+  یَا مَنْ کُلُّ شَیْ ءٍ خَاضِعٌ لَه ... ای که هر چیز در برابرش سر تعظیم فرود آورد...

    پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: نزديكترين حالِ بنده به خدا، حالى است كه در سجده است.

+ عکس از اینجا

+ عنوان از روزبه بمانی 



:: بازدید از این مطلب : 28
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.
       پشت ِ این پنجره
       این پرده
       تو باید باشی....

پنجره و پرده

ابراهیم واشقانی فراهانی
کامل شعر هم خواندنی ست
عکس هم حاصل گوشی در دست بنده :)‏



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی
و برخی دوستان
بقیه هم تکراری اند...

من با تو زندگی می کنم

عباس معروفی



:: بازدید از این مطلب : 27
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

مـا بـر دَر ِ عشق حلقـه کوبـان

تـو قفـل زده کلیـد بـُرده...!

سیر نمی شوم ز تو

مولانا جلال الدّین محمّد بلخى

عکس از اینستاگرام smarziyeh



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

شب های دلتنگی نظامی در کنارم بود
با ضربه های تیشه ی فرهاد دل کندم

سجاده وا کردم ، دعا کردم ، صفا کردم
گفتم : خدایا ! هرچه باداباد ! دل کندم

شاعر : زهرا بشری موحد 

+ عنوان : 

 من نه اهل دود و سیگارم نه اهل اعتیاد

 بعد تو آرامشم سجاده و تسبیح بود (  علی سلطانی وش)

+ ادامه مطلب و باقی این شعر زیبا را هم اگر دوست داشتید بخوانید  



:: بازدید از این مطلب : 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

اصفهان با آن همه وسعت شده نصف جهان!

یک وجب قد داری و کل جهانم گشته ای...

غیر رویت هر چه بینم نور چشمم کم شود

مهدی صحبتی

*اصن دلم خاس واسه این شعر این عکس رو بیارم نخندینا! :">



:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.



:: بازدید از این مطلب : 37
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.



:: بازدید از این مطلب : 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.



:: بازدید از این مطلب : 38
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

تو بانک بودم یه خانم پیری خواهش کرد با گوشیم شماره نوه اش رو بگیرم شماره حساب رو یاد داشت کنم
شمارشو گرفتم گوشی رو دادم به خانومه
دیدم هی میگه :
ننه صدای نوارتو کم کن بفهمم چی میگی
ننه گوشام سنگینه
ننه صدات واضح نمیاد
صدای نوارتو کم کن
کنجکاو شدم ببینم چه خبره ؟
گوشی رو ازش گرفتم دیدم یه ساعته داره با پیشواز ایرانسل حرف میزنه  

-----------------

یه نرم افزار خریدم، موقع نصب در قسمت توافق شرایط نامه، مثل همیشه موافقم رو تیک زدم و دکمه بعدی (next) رو تند تند زدم، پیغام داده: «کاربر گرامی حداقل زمان برای خواندن توافقنامه 5 دقیقه است، لطفا دوباره با دقت شرایط را خوانده و سپس وارد مرحله بعد شوید»
یعنی تا حالا اینجوری کسی مچمو نگرفته بود 

----------------

دوس دخترم زنگ زده
با گریه میگه میخوان منو از تو جدا کنن
داره واسم خواستگار میاد
نمیدونم قراره چی بشه
وااااای خدای من اگه جوابم مثبت باشه چی؟
هیچ وقت خودمو نمیبخشم !!
.
.
.
من 
خواستگار 
اسماعیل فلاح خبرنگار اعزامی صدا وسیما 

-------------


 



:: بازدید از این مطلب : 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.
رفتم دو دقيقه آشغال بذارم پايين، انقدر هوا سرد بود

كه تو آسانسور به خودم مى گفتم نبايد بخوابى لعنتى


---------

یه یارویی در خونمونو زد گفت: داریم برا اهالی این محل یه استخر مجانی میسازیم، خوشحال میشیم شمام در حد توانتون کمک کنید…
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابامم یه لیوان آب بهش داد

---------------
اینایی که تا یه چیزی میشه میگن "شت" همونایی هستن

 که تا چند سال پیش وقتی یه چیزی میشد میگفتن "ددم وای"


----------------

اوج عشوه اومدن و لوس‌ بازی تو تلویزیون ایران، دهه 70: 

-واا، کماااال؟ چرا اینطور نیگام میکنی؟ 

-چشمام اینطوریه مهین !


----------------------


یه جفت جوراب داشتم، خیلی باهم معاشرت داشتیم

توی دوران اوج رابطه مون یه لنگه اش گم شد…

امروز کشومو ریختم بیرون، یهو دیدم اون تــَــه زُل زده تو چشمام!!!!

… گفتم: کجا بودی لوتــــــــــی؟!؟!؟

گفت: باس یه مدت با خودم خلوت می کردم، ولی تمام این مدت بوی تو رو می دادم…

بــــــوییدمش… همون لحظه فهمیدم خیلی مــَــــــــــــــــــــــرده!

سنگم بود با اون بو باید پودر میشد تا الان

-------------


بابام اومده میگه: خاویار تقلبی اومده… مواظب باشین سرتون رو کلاه نذارن!!!!!!
.
.
.
یکی نیست بگه د آخه پدر من….

کدوم یکی از اعضای خونواده ما تا حالا خاویار از نزدیک دیده اصلا؟؟؟ 

 ---------------



 




:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.
و شاید سال ها بعد . . .


بی تفاوت از کنار هم بگذریم و . . .

در دل بگوییم : . . .

آن غریبه ! چقدر شبیه خاطراتم بود ! . . .



:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

با سلام خدمت همه عزیزان
باتوجه به کار جدید احتمالا یه مدت آپ نکنم
امیدوارم با کامنتهاتون خوشحالم کنین
 به زودی برمیگردم





:: بازدید از این مطلب : 73
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

پسر که نباشی

.

.

دختری !

به همین برکت قسم

.
.
.
.

یه بار رفته بودیم مهمونی

یکی دوساعت که نشستیم یه دفعه دختر کوچیکه ی صاحب خونه گفت :دایی! شما کی میرین؟

داییشم گفت چی کار داری؟

دختره : ما کیک داریم میخوایم وقتی شما رفتین بخوریم

پی نوشت : بعد آن واقعه هنوز از سلامت آن دختر کوچک اطلاعی نیست :|

.
.
.
.

حالم خیلی بده . . . . . . بریم قلیون

خیلی خوشحالم . . . . . بریم قلیون

حوصله ندارم . . . . . . . .بریم قلیون

بنزین ندارم . . . . . . . . .بریم قلیون

کلاس لغو شد . . . . . . .بریم قلیون

مدرکمو گرفتم . شیرینیش ؟. . . . . . بریم قلیون

لامصب یه پا مدرسان شریفه این قلیون :))

.
.
.
.

بهترین راه حفظ امنیت دستشویی‌هایی که قفل نداره ، اینه که :

شیلنگو بگیری دستت هرکی اومد تو خیسش کنی ! ^.^

.

.

.

عایا میدونستید فرق بین نارنگی و پرتقال چیه ؟
نارنگی شلوار کردی میپوشه ولی پرتقال ساپورت !
نه جون من اطلاعات رو کیف کردی ؟ گنجینه اطلاعات نایابم !
.
.
.
.
بچه ۷ساله آیفون فایو اس دستشه ؛ خدا شاهده من همسن این بودم تنها خواستم از خانوادم این بود که وقتی خیار پوست میکنن منو صدا کنن پوست خیارارو بخورم !
.
.
.
.

مارمولکا همیشه یه جوری میدون که انگار دسشویی دارن ! :))

.
.
.
.

اینایی که میخوان خودشونو از ارتفاع پرت کنن پایین و خودکشی کنن

چرا با احتیاط میرن لبه‌ی پرتگاه؟؟؟

خب تو که قراره خود کشی کنه دیگه این لوس بازیا چیه از خودت در میاری؟!!

.
.
.
.
اگه یه روز بهت گفتن بین زن گرفتن و سرطان گرفتن یکی رو انتخاب کن ، اصلا از اِسمش نترس ؛ با شیمی درمانی درست میشه !
.
.
.
.
جمع مذکر سالم !
اصن مگه همچین چیزی ممکنه ؟؟؟
.
.
.
.
یه سری پسرا هستن که امروز ریششون رو میزنن فردا دوباره درمیاد …
اینارو خدا از خاک حاصلخیز خلق کردَتِشون !
.
.
.
.
طرف تو فیسبود محل زندگیشو زده بود “لندن انگلستان” ولی یه ساعت پیش تو سرمای ۶۵ – درجه ، توی صف دریافت سبد کالا رویت شده !
.
.
.
.
دختر است دیگر …
نتیجه ی سونوگرافی رو میگم !
چیه همش دوست دارین برای دخترا حرف درست کنین ؟؟؟
.
.
.
.

دختره تازه ۱۰ سالش شده نوشته:

سیگار یا ماشه ؟

کدام را امشب بکشم؟!

کسی عروسک این بچه رو ندیده ؟

.
.
.
.

آغا تعریف از خود نباشه من خیلی خوشگلم

اصلن خود خود پری دریایی ام

ولی نمیدونم چرا با گوشیم از خودم عکس میگیرم

بیش ترشبیه سگ دریایی ام :|

.
.
.
.

الان چند روزی میشه داداشم از خونه قهر کرده رفته

اما هنوز هیچ آهنگی ازش بیرون نیومده ! مسئولین …؟؟!

.
.
.
.
.
دیروز ﺭﻓﺘﻢ ﺑﺎﻧﮏ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ۲۰۰ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮمن ﭘﻮﻝ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮐﻨﻪ ، ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺑﺎﻧﮏ ﯾﻪ ﺑﺴﺘﻪ ۱۰۰ﺗﺎﯾﯽ ۲ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻧﯽ بهش ﺩﺍﺩ ؛ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﻤﺮﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮمن ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩ !!!
ﻣﻦ ﺳﺮﻡ ۵ ﺗﺎ ﺑﺨﯿﻪ ﺧﻮﺭﺩ !!!
ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺑﺎﻧﮏ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﮐﻨﻪ ﻣﺮﺩ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ …
.
.
.
.

درسته ما دوران مشروطه نبودیم، اما حالا خودمان رقمش زدیم!

- جمعی از دانشجویان بعد از مشروطیت نیم سال 92

.
.
.
.
اولین و آخرین باری که کادو ولنتاین گرفتم ، ولن پارسال بود اونم دوستم میخواست بره دسشویی کادوشو داد دست من خیس نشه !
.
.
.
.
ﭘﺴﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻛﻮﻓﺖ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻛﺸﺘﻴﺪ ﺩﻳﮕﺮ …
ﺑﺲ ﺍﺳﺖ ﺩﻳﮕﺮ …
.
.
.
.

اون چه حشره ایه که “سبزه و سنگ” می‌خوره ؟

حشرۀ سبزِ سنگ خوار ! :))

.
.
.
.
.

اینهمه زبان بلدم

(مادری، غیر مادری، اشاره، فیزیکی، روحی، توهمی، ارواح، اشیا و …)

اما هنوز نتونستم به بعضیا بفهمونم :

به تو ربطی نداره :|

.
.
.
.

دختره نمرش نوزده ونیم شده اومده پست گذاشته : سهراب ، قایقت جا دارد ؟

اونوقت من امتحان میدم ، به تنهایی معدل کلاسیو دو سه نمره میارم پایین :))

.
.
.
.
یه زمانی بود کمتر کسی میدونست ولنتاین چیه ، هرچی کادو دلت میخواست میگرفتی ، کسی هم گیر نمیداد !
الان جرات نداری یه روبان قرمز بخری توی بهمن ماه ، دخترخاله ی ۳ساله ت اول از همه میفهمه …
.
.
.
.
اینقد بدم میاد از اینایی که ازشون بدم میاد !
.
.
.
.
سرپرست خانوار است دیگر
گاهی سبد کالا به او تعلق نمیگیرد !
.
.
.
.

خدا وکیلی من به شخصه با رابطه با آمریکا هیچ مشکلی ندارم

اما اگر قراره اینایی که تو بفرمایید شام شرکت میکنن ، بیان ایران !

پس مرگ بر آمریکا :))

.
.
.
.
.

ظهر تو تلویزیون دختره میگفت بابام گاواشو فروخته برا خواهرم جهاز خریده

بابام بهم گفت شانس آوردیم دختر نداریم ، وگرنه مجبور بودم بفروشمت :|

.
.
.
.
.
“داداشی” چیست ؟
همون مخاطب خاصه ، فقط رو نیمکت ذخیره نشسته تا نوبتش بشه !



:: بازدید از این مطلب : 85
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

ماجراهای جالب آقوی همساده : “لوبیای سحر آمیز !”

آقو ما یه مدت وضع مالیمون خراب بود یه گاوی داشتیم گفتیم بریم اینو بفروشیم…رفتیم بازار یه پیرمردی دیدیم گفت گاوتو بده من بهت لوبیای سحرآمیز بدم،آقو گاوو دادیم لوبیاهارو گرفتیم بردیم کاشتیم فرداش درخت دراومد از درخت رفتیم بالا رسیدیم به خونه یه غول یه مرغ تخم طلا ازش کش رفتیم برگشتیم پایین تا پامون رسید به زمین دیدیم اومدن جلبمون کردن!گفتیم چرا؟گفتن شما بخاطر کشت غیر اصولی خاک منطقه رو ضعیف کردین 14تا خانواده بدبخت شدن! گفتیم کاکو صبر کن الآن یه تخم طلا بهت میدم شمام بیخیال ما شو…به ای مرغو گفتیم یه تخم طلا بذار گفت من در اعتراض به کاهش قیمت طلا در بازارهای جهانی دیگه تخم طلا نمیذارم!گفتیم حداقل دوتا تخم مرغ معمولی بده تو زندان نیمرو کنیم گفت تخم مرغ معموای تو کلاس کاری من نیس!ها ها ها ها ها ها ها…مارو که داشتن میبردن زندان وسط راه رسیدیم به اون پیرمردو دیدیم مازراتی زیر پاشه!!! گفتیم کاکو چی شد پولدار شدی!؟ گفت اون گاوو که به من دادی روزی 25تا گوساله طلا میزاد!…ها ها ها ها ها ها ها…آقو به نظر من آدم همیشه باید قدر چیزایی که داره رو بدونه!

ماجراهای جالب آقوی همساده :



ماجراهای جالب آقوی همساده : “ارباب حلقه ها !”

آقو ما یه بار یه حلقه ای تو خیابون پیدا کردیم،یه رفیقی داریم صداش میکنیم “گندولف”،ای حلقهو رو بردیم پیشش گفتیم کاکو ای چیه!؟ گفت ای ارباب حلقه هاس،بکنیش تو دستت غیب میشی!گفتیم کاکو ای خرافات چیه باور میکنی رفتیم بهش ثابت کنیم حلقه رو کردیم تو دستمون غیب شدیم! آقو تا ما غیب شدیم مسئولین رفتن اسم مارو از تو لیست آماری مملکت حذف کردن،نمودار رشد جمعیت سقوط کرد،بالانس عرضه و تقاضا تو بازار بهم خورد اقتصاد مملکت 256% افت کرد!ها ها ها….ینی داغون شدا له له شد!گفتیم ها الآن ای حلقهو رو از تو دستمون در میاریم همه چی روبراه میشه ما میشیم قهرمان ملی،آقو ای حلقهو رو در آوردیم ظاهر نشدیم!روشو نیگا کردیم دیدیم نوشته MADE IN CHINA!ها ها ها….ما الآن 3ساله نیستیم هیشکی اهمیت نمیده!

ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “فرار از زندان !”


آقو ما یه بار تو یکی از زندان های آمریکا بودیم…یه پسریم اوجا بود بهش میگفتن مایکل…آقو ای پسرو نقشه زندانو رو تنش خالکوبی کرده بود میگفت من شمارو فراری میدم…گفتیم خب خدارو شکر بالاخره در میریم آقو از شانس ما شب قبل فرار ای پسرو آبله مرغون گرفت همه تنش پر جوش شد نقشه ی رو تنش قاطی پاطی شد از تو زندان تونل زدیم از وسط کاخ سفید سر در آوردیم!ها ها ها…ینی چنان ضایع شدیما…400سال دیگه حبس واسمون بریدن…36بارم به اعدام محکوم شدیم! کلاٌ دوستان هرچی کینه از مسئولین عزیز ایران تو دلشون بود رو تو سرنوشت ما پیاده کردن!


ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “عشق و عاشقی دوران کودکی!”


آقو ما یه سالمون که بود عاشق دختر همسایه بودیم،اونم عاشق ما بود…تا اینکه یه روز یه نی نی جدید اومد تو کوچه مون و عشق ما دو روز بعد مارو بخاطرش ول کرد! روزی که داشت میرفت بهش گفتم “عزیزم تو تمام زندگی منی،من تک تک نفسهامو به بهونه وجود تو میکشم،تویی دلیل زنده بودنم”…آقو برگشت گفت “میدونم..ولی کامبیز پوشک خارجی میبنده”…ها ها ها ها ها… بله ما اولین شکست عشقی رو در سن یک سالگی تجربه کردیم! ینی چنان از درون خورد شدیم که نگو…له له شدیم!

 

ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “ازدواج اجباری !”

آقو ما یه بار رفتیم دخترمونو از همون کودکی با مسئله حجاب آشنا کنیم دیدیم روسری رو سرش نمیکنه برا اینکه تشویق بشه ما هم یه روسری سمون کردیم،یهو پسر همسایه در زد ما هم با عجله رفتیم درو وا کنیم یادمون رفت روسری رو ورداریم پسر همسایه چشمش که به ما افتاد یه دل نه صد دل عاشقمون شد ازمون خواستگاری کرد مام تو این عصر بی شوهری از موقعیت پیش اومده نهایت استفاده رو کردیم جواب بله دادیم مارو برد خونه مادرش که عروسش رو بهش نشون بده…آقو مادرشوهرمون گفت برای اینکه عروس من شی باید این امتحانو بدی،این دوتا تخم مرغو بگیر باهاشون بیف استروگانوف درست کن! مام کم نیاوردیم 3روز تمام رو تخم مرغا نشستیم جوجه شدن،جوجه هارو بزرگ کردیم مرغ شدن رفتیم فروختیمشون باهاش مواد بیف استروگانوف خریدیم درستش کردیم مادرشوهرمون اومد تست کرد دید نمکش کمه 4امتیاز ازمون کم کرد گفت نمیتونی عروس من شی نامزدمون نتونست این شکست عشقی رو تحمل کنه خودشو کشت خونواده ش رفتن بخاطر بازی با احساسات بچه شون از ما شکایت کردن 48سال رفتیم حبس…ها ها ها ها ها…راستی دخترمون هم 20سالش که شد رفت آمریکا مدل لباس شد! ینی از هر نظر داغونما داغون!

 




ماجراهای جالب آقوی همساده :

 


ماجراهای جالب آقوی همساده : “برنده قرعه کشی !”



آقو ما یه بار تو قرعه کشی بانک 150میلیون تومن برنده شدیم! درحالی که جهان در پی این خوش شانسی ما در بهت فرو رفته بود یهو یه اتفاقی افتاد که همه چی رو به حالت عادی برگردوند…عکس ما به عنوان برنده بزرگ این قرعه کشی تو یکی از روزنامه ها چاپ شد،ملت حالشون از دیدن چهره کریح ما بهم خورد روزنامه خوندنو بیخیال شدن،سرانه مطالعه در ایران اومد پایین،مسئولین مارو مقصر دونستن 150میلیون جریمه مون کردن،البته این آخر ماجرا نبود…ظاهراٌ سردبیر روزنامه قرار بود اون روز پول ببره خونه تا زنش بره یه سرویس طلای جدید بخره که تو مهمونی فردا باهاش چشمای بیتا جونو در بیاره،بیچاره نتونست پول جور کنه خانومش با ماهیتابه کوبوند تو سرش طرف حافظه ش قاطی کرد از اونموقع تا حالا هر روز که از خواب پامیشه فکر میکنه همون روز اوله دوباره عکس مارو تو روزنامه ش چاپ میکنه! الآن 18ساله من روزی 150میلیون جریمه میشم! ها ها ها ها ها…من نمیفهمم ملتی که شام ندارن بخورن سرانه مطالعه به چه دردشون میخوره!؟ خانومای عزیز که وضعیت اقتصادی موجودو میبینن چرا از شوهراشون توقع بیجا دارن!؟ اصلاٌ آقو من چرا نمیمیرم از این زندگی خلاص شم!؟


ماجراهای جالب آقوی همساده :

ماجراهای جالب آقوی همساده : “عشق مادری!”

آقو ما بچه بودیم یه روز ننه مون مارو برد خرید،خواست یه آبمیوه گیری بخره 30تومن کم آورد چشمش خورد به ما بلندمون کرد گذاشتمون رو پیشخون مغازه به آقوی فروشنده گفت این بچه رو چند ورمیدارین!؟ آقوی فروشنده هم یه نیگا به ما انداخت گفت مدلش جدیده ولی کارکردش زیاده،دست چپش هم که رنگ داره،صندوق عقبش هم که جا باز کرده درش بسته نمیشه(که البته ای آخری تقصیر ما نبود،از فشار تحریمها بود!)…خلاصه 25تومن بیشتر قیمت گذاری نشدیم ننه مون نتونست آبمیوه گیریو بخرعصبانی شد وسط پاساژ افتاد رو ما به حد مرگ کتکمون زد بعدشم ولمون کرد رفت…مام دیدیم گم شدیم یه پلیس دیدیم رفتیم بهش گفتیم “آقو پلیس مهربون…” ظاهراٌ طرف 4ماه بود حقوق نگرفته بود اعصابش خورد بود قبل اینکه جمله مون تموم شه با لگد زد تو سرمون 6متر پرت شدیم وسط خیابون 13تا ماشین از رومون رد شدن له له شدیم…بردنمون بیمارستان از شانس ما دکترای بیمارستان در اعتراض به عدم همکاری شرکتهای بیمه اعتصاب کرده بودن یه دامپزشک آوردن بالا سرمو، نمیدونیم با ما چیکار کرد که الآن 47ساله آدرنالین خونمون که میره بالا شروع میکنیم به پارس کردن! ها ها ها واق واق واق واق…!

ماجراهای جالب آقوی همساده :





ماجراهای جالب آقوی همساده : “شب یلدا!”

آقو ما یه سال شب یلدا دعوت بودیم خونه “فامیل دور”…به ما گفتن داری میای یه هندونه بگیر…آقو مام یه هندونه ای گرفتیم رفتیم تا رسیدیم اینا هندونه رو شیکستن رنگش عین گچ سفید بود!ینی ای 89تا مهمون ریختن سرمون مارو به حد مرگ زدن!ها ها ها…داغونم کردن…آقو آخر شب شد گفتن بیاین یه فال حافظ هم بگیریم نوبت ما شد،نیت کردیم،کتابو وا کردیم دیدیم نوشته “خوشگلا باید برقصن…خوشگلا باید برقصن!”…آقو از اوجایی که تقدیرمون این بود 4ساعت و نیم رقصیدیم مهره 12و13 کمرمون جا به جا شد کبدمون از این جا به جایی غافلگیر شد همکاریشو با سایر اعضا قطع کرد هپاتیت گرفتیم مُردیم!ها ها ها…رفتیم اون دنیا ای “حافظ” مارو تو برزخ گیر آورد انقد مارو زد انقد مارو زد که یه بار دیگه هم مُردیم!…آقو دوباره که برگشتیم دیدیم میگن سوالای شب اول قبر لو رفته از اوجایی هم که ما تنها کسی بودیم که 2بار مُرده شدیم تنها مظنون ماجرا اینم به پروندمون اضافه شد نامه اعمالمونو دادن دیدیم از 20 شدیم 0.25…آقو روح پدر خدابیامرزمون اومد ای کارنامه رو دست ما دید با کمربند افتاد به جونمن!ها ها ها…ینی چنان شخصیتی از ما خورد شد جلو سایر ارواح که نگو!



ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “مهد کودک !”


آقو ما یه روز با خانوممون رفته بودیم مهد کودک که بچه خواهرمونو بگیریم…اونجا که رسیدیم یهو یکی از ای بچه ها دوئید اومد تو بغل ما گفت سلام بابا جون! مام یکم خندیدیم برگشتیم زنمونو نگاه کردیم دیدیم داره دقیقاٌ همونجوری به ما نگاه میکنه که حسن نصرالله به بنیامین نتانیابو! نگاه میکنه! آقو جلو چشم بچه های مردم افتاد رو سرمون مارو به حد مرگ زد! دیدن ای صحنه ها رو بچه ها تاثیر گذاشت دارای خوی وحشی گری شدن خونواده هاشون رفتن از ما شکایت کردن 24سال رفتیم حبس…تو حبس این داستانو برا یکی از زندانیا تعریف کردیم از شانس ما بابی بچه هه بود به رابطه ما و زنش شک کرد بخاطر همین تو ای 24سالی که تو حبس بودیم روزی 18 بار کتکمون میزد…از حبس که اومدیم بیرون او بچه هه رو دیدیم که دیگه 27 سالش شده بود تا مارو دید چون پدر خوبی براش نبودیم اونم گرفت یه فصل کتکمون زد…ها ها ها ها ها ها…ینی در ای جریانو بنده به طور کامل استخون بندی خودمو از دست دادم و الآن به معنای واقعی کلمه له له هستم!



ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “شرکت در مجلس ختم !”


آقو ما دیروز تو قبرستون بودیم دیدیم یه مراسم ختم واس یه بابایی گرفتن گفتیم مام شرکت کنیم ثواب داره…همه نشسته بودیم ناراحت یهو خونواده زن دوم مرحوم پیداشون شد!…آقو دوتا خونواده افتادن رو سر هم کتک و کتک کاری…مام رفتیم جداشون کنیم انقد مشت و لگد خورد تو پوزمون فکمون از 36جا شیکست! آخرشم دو طرف از شدت ناراحتی اشتباهی مارو جای مرحوم دفن کردن! ها ها ها…رفتیم اون دنیا موقع سوال جواب کردن هل شدیم همو اول سر نام و نام خانوادگی گند زدیم مارو فرستادن شوفاژخونه جهنم! اوجا فقط ما بودیم و هیتلر!…تا مارو دید گفت ساده یه دقیقه ای نامه اعمال منو نگه دار بند کفشمو ببندم…دقیقا همو موقع دوتا فرشته اومدن واس بررسی نامه اعمال!…هیچی دیگه جنگ جهانی افتاد گردن ما هیتلرم بهشتی شد!ها ها ها…الآن نیم ساعته دارن به خاطر قتل عام تو فرانسه عذابم میدن!

ماجراهای جالب آقوی همساده :



ماجراهای جالب آقوی همساده : “باغ وحش !”

آقو ما یه روز رفتیم باغ وحش داشتیم به حیوونا نیگا میکردیم یهو یه بچه چشمش به ما خورد برگشت به باباش گفت:این میمونه چرا تو قفس نیس؟ یهو 6نفر ریختن سرمون مارو انداختن تو قفس میمونا! ها ها ها ها ها ها ها…گفتیم کاکو اشتباه شده گفتن خب یه سوال ازت میپرسیم ببنیم میتونی در حد آدم جواب بدی یا نه…وقتی یه زن توی دعوا بهت میگه هرکاری دوست داری بکن، تو چیکار میکنی؟ مام با افتخار گفتیم ای که معلومه ، هرکاری خواستیم میکنیم! آقو خیلی با احترام اومدن مارو از تو قفس میمونا آوردن بیرون بعد از کلی معذرت خواهی بابت ای اشتباه بردن انداختنمون تو قفس الاغا! ها ها ها ها ها ها ها ها…امروز مسئولین باغ وحش اومدن گفتن پلنگا گرسنه ان یکی از الاغا رو باید بدیم بخورن،مام به الاغای دیگه گفتیم کلاغ پر بازی میکنیم هرکی باخت اونو میبرن برا پلنگا،آقو بازی شروع شد وسط بازی تا گفتیم الاغ همه انگشتا رفت بالا،گفتیم الاغ که پر نداره بهشون برخورد همه شون شروع کردن به پرواز کردن!ها ها ها ها ها…واقعاٌ خرن! فردام قراره بریم پیش پلنگا…ینی داغونما داغون!



ماجراهای جالب آقوی همساده :


ماجراهای جالب آقوی همساده : “داستان زندگی در کتاب فارسی !”


آقو دو روز پیش آموزش و پرورش تصمیم گرفت داستان زندگی مارو بذاره تو کتاب فارسی!ما هم با داستانهای ای کتاب قاطی شدیم…همو روز اول گفتیم بریم خونه کوکب خانوم بخور بخور…آقو ای کوکب خانوم همه پولاشو داده بود پرادو دو در خریده بود هیچی غذا تو خونه نداشت!مهمونا هم گرسنگی بهشون فشار آورد ریختن سر ما مارو تا حد مرگ زدن!ها ها ها…از زدن ما که خسته شدن گفتن باید بری تو چنگل دنبال حسنک بگردی…وسط جنگل که بودیم دیدیم گله چوپان دروغگو اوجاس…روانی پیر چشمی گرفته بود تا ما رو دید داد زد:گرگ!گرگ!گفتیم خدارو شکر سابقش خرابه هیشکی به حرفاش گوش نمیده نگو دو سال بود توبه کرده بود شده بود معتمد روستا!آقو یهو 2000نفر با چوب و چماق ریختن سر ما…بعد از نیم ساعت به زور خودمونو نجات دادیم داشتیم بر میگشتیم دیدیم کوه ریزش کرده رو ریل قطار قطارم داره میاد خبری هم از دهقان فداکار نیس گفتیم ها الآن ای لباسو رو آتیش میزنیم نجاتشون میدیم معروف میشیم…آقو لباسمونو آتیش زدیم راننده مارو دید قطارو وایسوند…ای مسافرا پیاده شدن داشتن میومدن از ما تشکر کنن که نوک آتیش گرفت به ساک یکی از ای مسافرا…از شانس ما طرف قاچاقچی دینامیت بود!آقو کل ناحیه منفجر شد 800تا کشته و زخمی داشت ای حادثه…400میلیون دیه باید بدیم!ها ها ها…تازه فردا قراره بریم پیش”آن مرد که داس دارد!!!”واسم دعا کنین !



:: بازدید از این مطلب : 66
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : نازنین خطر
ت : 22 مرداد 1394
.

نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی